آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

برای فرزند آینده ام

عزیزترینم، فرزندم، من مادرت هستم... هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد، من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بیخوابیهای شبانه را، تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت حجمی از سکوت؛ تا بدانم حجم یک لبخندکودکانه ات میتواند معجزه زندگی دوباره ام باشد؛ من نه بهشت می خواهم نه آسمان و نه زمین، بهشت من زمین من و زندگیم نفس های آرام کودکی توست؛ من هیچ نمیخواهم هیچ، هیچ روزی به من تعلق ندارد،همه ساعتها و ثانیه های من تویی  ومن دست کودکیت را میگیرم تابه فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است  بر تو وهیچ منتی ازمن بر تو وارد نیست که من با اختیار به عشق تو را به این دنیا آورده ام.   ...
21 آذر 1394

نامه ای به امام حسین ( ع )

مامانم یه هفته پیش رفت  زیارت کربلا .. ما که لیاقت زیارت نداشتیم. برای همین برای امام حسین یه نامه نوشتم که مامانم از طرف من بندازه توی ضریخ امام حسین ..اونقدر روسیاهم که حتی لیاقت نامه نوشتن رو هم ندارم ولی نوشتم به امید نگاهی به امید جوابی . امام حسین ما رو ببخش که فقط موقع گرفتاری و مشکلات یادت میوفتیم. ولی امام عزیز مگه ما بنده های روسیاه موقع گرفتاریا به جز شما کیو داریم که واسطه قرار بدیم . شاید خدای بزرگ به واسطه شما و به خاطر شما  مشکلات ما رو حل کنه .  امام مهربون تو رو به علی اصغرو حضرت رقیه ات  نامه منو بی جواب نذار.  دامن همه مادرای منتظر رو سبز کن زائر کرب وبلا گفت خداحافظ و رفت  دل من پشت سرش کاس...
5 آذر 1394
1